سروده های دیداری
زندگینامه بانو هما ارژنگی
زاده 29 دی ماه 1322 تهران شاعر- ترانه سرا- نویسنده – مترجم – پژوهشگر
هما ارژنگی در خانواده ای پرورش یافته که در آن عشق به میهن، پاسداشت فرهنگِ گرانسنگِ ایران ومهر به زبانِ پارسی ، میراث وسنت است. نیای بزرگش میرک، نقاش نام اور دوران صفوی است و پدرش استاد رسام ارژنگی نیز با همین میراث وسنت پرورش یافته بود.
هما، اموزش های نخستین خود را در دبستان سعدی و سپس در دبیرستان اسدی پی گرفت وازهمان سال های کودکی و نو جوانی، شیفتگی او به هنرهایی چون : شعر و نویسندگی ، نگارگری و خوانندگی و بازیگری اشکار گردید.
نخستین شعرگونه هایش را در نه سالگی سرود و از همان اغاز درساعتِ درسِ انشا، توانایی اش را در نوشتن نشان داد.
در دبیرستان، شاگردی سخت کوش و ممتاز بود و در انجمن ادبی هنریِ دبیرستان، کنشگری پویا که داستان های کوتاه و شعرهایش در مجلات اطلاعات جوانان و بانوان به چاپ می رسیدند و خاطره هنر افرینی هایش بر صحنه دبیرستان هنوز در خاطر دوستانش زنده است.
نخستین کتاب او، پس از مرگ تلخ برادرهنرمندش، با عنوان " زندگی بیست و دو ساله فرهاد ارژنگی" ،در سال 1340 به چاپ رسید.
او تحصیلاتِ دانشگاهی خود را در دانشکده ادبیاتِ دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات انگلیسی و فرانسوی پی گرفت و پس ازدریافتِ لیسانس، به خدمت آموزش و پرورش در آمد و در این راه سال ها از توان ودانش خویش مایه گذاشت.وی که روحی جستجوگر و اندیشه ای پویا داشت، با مطاله اثار ادب و عرفان، به این وادی گام نهاد و با مکاتب عرفانی واندیشه و روش استادان اشنا گردید .انها را به کار بست و پس ازگذرازازمون ها ، دیدگاه و راه استادانش شمس تبریزی و مولانا را برگزید. چامه های عرفانی وی که از این ابشخوربهره مند گشته اند حاصل این سیر و سلوکند.
یادگار گذرعمرِوی در چهار دفتراز سروده هایش پدیداراست. اما انچه که امروز هما ارژنگی را به عنوان شاعری ملی و حماسه سرا معرفی می کند، تلاش پی گیر او برای آشنا ساختنِ جوانان با تاریخ، ریشه ها و فرهنگ گران سنگِ ایران زمین است. به باورِاو، اکنون که جهان با جهشی شگفت انگیزبه سوی دانشِ فن آوری پیش می تازد و جوانانِ شیفته غرب، هر روز با ارزش های سرزمینشان بیگانه تر می شوند، نیاز به یاد اوری گذشته های پر افتخارسخت احساس میگردد.
اثار منتشر شده هما ارژنگی :
الف کتاب ها
1-زندگی بیست و دوساله فرهاد ارژنگی سال 1340 زندگینامه
2-پروازعاشقان، نشرمدبر،سال 1373، مجموعه شعر
3-گلِ هزارپر، نشرالمعی،سالِ 1379، شعر ،ترانه، تصویر سازی
4-رازِ پرواز، نشرسمرقند،سالِ1385 ،شعر فارسی
5-پیکرتراش، نشرسمرقند،سالِ 1393،شعر فارسی
ترجمه "برگردان" های منتشر شده :
1- تفسیر اواهای ساراها، به روایت اوشن گوروجی، جلد نخست انتشارات حم
،عرفان ،سالِ1383
2-تفسیر اواهای ساراها، به روایت اوشن گوروجی جلد دوم انتشارات حم، عرفان. سال1383
3-سپاه گمشده کمبوجیه، نوشته پل ساسمن، انتشارات عطایی، داستان، سال 1383
4-جریان بخشنده دارما نویسنده اس.ان.گویانکا، نشر مثلث، عرفان ویپاسانا 1384
ب- برگردان ها، ترجمه های چاپ نشده :
1-زنگ ها به صدا در امده اند، نویسنده، اس.ان.گویانکا،عرفان و خود شناسی
2- اکنون مراقبه، نویسنده، گویانکا، صلح درونی
3- استحاله تانترا، نویسنده اوشن گوروجی، عرفان
ج- لوح های فشرده" سی دی ها : هما ارژنگی تا امروز نه لوح فشرده از سروده هایش را با اوای خود ضبط و در دسترس علاقه مندان گذاشته است که عبارتند از:
1-فلات آریان : ( ای سرزمین من- کورش- فردوسی-آرش کماندار-ارگِ بم-اتورپاتکان- فلات اریان- با من از ایران بگو- جشن سده- منم بانوی ایرانی)
2-سروِکاشمر: (ای ایران- خلیج فارس- بابک خرم دین- به هر جایی که هستم- جشن مهرگان- گردافرید- چالدران- منم بانوی ایرانی- سرو کاشمر)
3-یعقوب پسر شمشیر: (بحرین- دریاچه ارومیه- ستار خان- نبرد اریو برزن- پیامِ جزایر ایرانی- ایوانِ مداین- پورسینا- دریای مازندران- یعقوب لیث)
4- تخت جمشید: (شیراز- کوه شیوشگان- شیوشگان 2، به یاد سیمین- ننگِ جنگ- فرزندِ ایران - تخت جمشید)
5- شیرِ بیشه عشق: ( روزِنو نوروزِ نو- ایران تویی- مرگِ هنر- ناقوسِ خطر- جنگل- برای تو- پرنده ای بر خاک- شیرِ بیشه عشق)
6-رازِ نرگس: (فروغِ جاویدان- سرودِ جنگل- کوچه باغِ اناری- رازِ نرگس- آیینه پندار- مرداب- قدحِ آفتاب- آشیانه- پروازِعاشقان- همنوای دل- پیاله- بدرقه- پشتِ دیوارِ سکوت)
7- کوچه های عاشقی: (همسفر، پیکرتراش، میرِ نوروزی، مستی، کوچه های عاشقی، وادی خیال، ما زکوی لا به الا می رویم، کوی طلب، جرعه نوش)
8- گلِ هزارپر(در زندگانی..- مقامِ عشق- آزاده- رندانه- گلِ هزار پر- زندگی- شبِ دیوانگی- رازِپرواز- راهِ دل- اسرارِلا- کوهکن)
9-نوروز تا نوروز "جشن های ایرانی": (جشن نوروز- جشن تیرگان- جشن مهرگان- جشن شب چله یلدا- جشن سده- جشن اسفندگان- جشن چهار شنبه سوری)
د- ترانه سازی
هما به شوندِ علاقه فراوانش به اواز، با دستگاه های موسیقی ایرانی اشنا شد و ترانه هایی سرود که در زیر به انها اشاره می شود.
1- نگین "دشتی" 2-غوغای طبیعت "مرکب خوانی" 3-پرستوی قاصد "دشتی" 4-مهربان شو "چهارگاه" 5-پرستوی بهار "اصفهان" 6-مهتاب رویایی "اصفهان" 7-ساز خاموش "سه گاه" 8-بی پناه "افشاری" 9-مرغ پر بسته "اصفهان" 10-امشب چرا دیوانه ام "اصفهان " 11-امید رفته "ماهور" 12-واپسین نوا "همایون" 13-مرشد راه "اصفهان" 14-به یاد صبا "دشتی" 15-بزم اسمان "اصفهان" 16-در شب مهتاب اصفهان 17-بازی زمان "دشتی"
بر روی این ترانه ها بوسیله استادان اهنگ سازی شده است.
مصاحبه با هما ارژنگی
لیلا فرهادی نیک
خانم هما ارژنگی (متولد ۱۳۲۲) چکامه سرا، نویسنده و مترجم، در خانواده ای اصالتا آذری و هنرمند، در تهران متولد شده است. پدربزرگ وی ابراهیمِ میر، نگارگر برجسته ی زمان قاجارو پدر و
عمویش، رسام ارژنگی و میر مصور ارژنگی، در شمار استادان ممتاز نقاشی ایران و برادرش فرهاد ارژنگی نیز درهنر موسیقی و نگار گری نابغه بود. هما ارژنگی پس از پایان تحصیلات مقدماتی و دریافت کارشناسی ارشد در رشته ی ادبیات انگلیسی و زبان فرانسه، از دانشگاه تهران ، سالها به کار آموزش وپرورش نو جوانان پرداخت. وی ازآغاز نو جوانی شیفته بسیاری از هنرها همچون نگارگری، موسیقی، نویسندگی و بازیگری بود و در این زمینه ها ذوق آزمایی ها نمود... ولی در این میان ادبیات و شعر از دیگر هنر ها پیشی گرفتند و چنان شد که در نوجوانی سروده ها و نوشته هایش در نشریات آن روزگار به چاپ می رسیدند. « زندگی بیست و دوساله ی فرهاد ارژنگی» نخستین اثری بود که پس از مرگ نابهنگام برادرش در سال ١٣۴۰ بصورت جزوه ای به قلم وی منتشرشد. بن مایه ی اشعار هما ارژنگی، ارزش های انسان دوستانه و میهن پرستانه و حماسی، با تکیه بر تاریخ و فرهنگ این سرزمین است. از سوی دیگرتعلقات وی به عرفان ایرانی (بخصوص اشعار مولانا) به سروده هایش حال و هوایی خاص بخشیده است. تا کنون چهار دفتر از چکامه های او با نام های «پرواز عاشقان»، «گل هزار پر»، «راز پرواز» و«پیکرتراش» به چاپ رسیده اند. وی همچنین برگردان "ترجمه" کتاب هایی را به انجام رسانده که از ان میان می توان به آثار زیر اشاره داشت.
اواهای شاهانه ساراها "در دو جلد". سپاه گمشده کمبوجیه. جریان بخشاینده دارما . واکنون مراقبه. زنگ ها به صدا در آمده اند. به جز این وی تا امروز هفت لوح فشرده «سی دی» از سروده هایش را با آوای خویش ضبط نموده ودر دسترس دوست دارانش گذارده است.
گفتگویی که در ادامه می خوانید، مصاحبه من با خانم ارژنگی است که با بزرگواری و صبوری چند ساعت را به آن اختصاص دادند.
خانم ارژنگی شما وارث خانواده ای هستید که در آن هنر و ایران دوستی ریشه هایی گسترده دارد درآغاز گفتگو، اندکی در باره پیشینه خانواده ارژنگی بگویید:
با توجه به اسناد ، پیشینه و نسب خانواده ارژنگی به «میرک» نقاش و خوشنویس نام آشنای دوره صفوی می رسد. از بزرگان این خاندان از پدربزرگم «ابراهیم میر» یاد می کنم که درروسیه با سبک نقاشی اروپایی اشنا شده و نقاش چیره دست دربار مظفرالدین میرزا (ولیعهد قاجار) در تبریز بود.وی که طبع شعر واستعداد طنزپردازی نیز داشت، در سروده های طنز آمیزش با بی پروایی از نابسامانی های آن روزگارمی گفت و به دلیل همین جسارت و تندگویی ها در دربار ولایت عهد، به مرگ محکوم شد وبه سختی و با وساطت بزرگان نجات یافت. نخستین فرزند او حسین میر مصور ارژنگی، عموی بزرگوارم که از نوابغ نقاشی این سرزمین است و نیز پدرم عباس رسام ارژنگی ، مانند پدرشان ابراهیم ، اموزش هنر نقاشی را در شهر های تفلیس و باکو و مسکو پی گرفتند. این دو برادرنخستین هنرمندانی هستند که با کشیدن تابلوهایی تاریخی و نقش آفرینیِ افتخارات گذشته، واژه «میهن و ایران» را در هنرِ نگار گری وارد کرده و به آن اعتبار بخشیدند. انها با خلقِ آثار ماندگارِ بسیاری همچون تابلوهای نادر شاه افشار، امیر کبیر، کورش بزرگ ، یعقوب لیث وچهره های مشاهیر ایران از شعرا و نوابغ تا دانشمندان و هنرمندان، وام خویش را به میهن پرداخته و نام خویش را ماندگار نمودند. رسام ارژنگی نخستین نگارگری است که که اولین نگار خانه را در خیابان علاء الدوله ( فردوسی) دایرنمود. در آن روز ها هنوز در ایران نقاشی قهوه خانه ای و مینیاتور به سبک چینی رواج داشت که از نظر اصول طراحی، فاقد هماهنگی با طبیعت بود. نگاره ها عمق نداشتند و اصول پرسپکتیو در آن ها به کار گرفته نمی شد. برادران ارژنگی ازجمله نخستین نگارگرانی هستند که اصول درست نقاشی اروپایی را را در ایران پی ریزی نمودند و شاگردان هنرمندی پروردند که هریک مایه ارجمندی هنر نگارگری گشتند. نگار خانه رسام ارژنگی، گذشته از انکه جایگاهی برای تعلیم نقاشی به هنر جویان بود، محفلی برای گردآمدن بزرگترین چهره های فرهنگی و ادبی و تاریخی ان زمان گردید. نیما یوشیج، میر زاده عشقی ،عارف قزوینی، ملک الشعرای بهار، رشید یاسمی و بسیاری دیگر از هنرمندان ان روزگاردر ان جا گرد می آمدند. رسام ارژنگی نقش چشم گیری درایجاد فضایی تازه در هنر ایران و تلفیق هنر مدرن و کلاسیک داشته است. به جز این ها، سابقه مبارزات وطن خواهانه رسام دربرابر سلطه روس بر ایران و مخالفتش با دولت های استعمارگر، در تابلو ها، سروده ها و نمایش نامه ها یش اشکار است که شرح آن فرصتی جداگانه می طلبد.
پدر شما بعنوان نگارگرِ کتابِ آموزش نقاشی "ارژنگ" برای بسیاری، ، خاطره ای ماندگار برجا گذاشته اند، لطفا در باره اش برایمان بگویید.
رسام ارژنگی، نخستین هنرمندی است که به تهیه الگوهای نقاشی برای دانش اموزان همت گماشت. هنگامی که در دبیرستان های تهران به آموزش این هنر می پرداخت، با توجه به نیازِ شاگردان تصمیم به طراحی کتابی گرفت تا دانش آموزان الگویی اصولی و برنامه ریزی شده برای نقاشی در اختیار داشته باشند و بدین سان نخستین جزوه اموزش نقاشی "رسام ارژنگی" را به هزینه خود منتشر نمود ولی انچه را که شما به آن اشاره نمودید نمونه دیگری است که دیرتر با استفاده از نام پدرم و به دست دیگران برای شاگردان دبستان منتشر شد.
در دنبال کردن ریشه های خانواده ی ارژنگی ما به نام بهزاد ارژنگی بر خوردیم که گویا در جوانی زندگی را بدرود گفته اند. در باره ایشان بفرمایید.
برادرم بهزاد ارژنگی، دانشجوی نخستین گروه از دانش جویانِ دانشکده فنی دانشگاه تهران بود.او گذشته از استعداد شگفت انگیزش در ریاضیات و شعر و ادب ، به موسیقی نیزدلبستگی داشت و ساز ویلن را به زیبایی می نواخت ولی شور بختانه هنگامی که در سن بیست و یک سالگی برای نقشه برداری به شمال رفته بود،اسیرِ امواج شد و به کامِ مرگ رفت. بعدها که جزوه های تحصیلی اش در رابطه با ریاضیا ت، به دست افراد خبره افتاد، استعداد این جوان در این رشته همه را شگفت زده کرد.
شما برادر دیگری به نام فرهاد ارژنگی داشته اید که به گفته ی اهل هنر، در موسیقی اعجوبه ای بوده است و گویا در جوانی به مرگی نامشخص درگذشته، درباره ی او و بویژه ناگفته های زندگی اش بگویید.
برادرم فرهاد از کودکی به موسیقی عاشق بود. وی ازهفت سالگی، به دستِ استاد توانای تار، «علی اکبرخان شهنازی» سپرده شد و به راستی در راهِ فراگیری این هنر، استعدادی شگرف از خود نشان داد آن چنان که درهجده سالگی استاد شهنازی اقرارنمود که دیگر نکته ای باقی نمانده تا به شاگردِ صاحب نبوغش بیاموزد. فرهاد ، درسال های تحصیل در دانشگاه تهران (در رشته شیمی) و در جایگاه رهبری ارکستر موسیقی دانشکده نیز خوش درخشید. در همان هنگام که استاد موسی خان معروفی، استاد اداره هنرهای زیبا،
آماده بازنشستگی می شد، برای انتخاب جانشین وی، آزمونی برگزارگردید و دراین آزمون که داوطلبان می بایست زیر نظر استاد هنرنمایی نموده و مراحل دشواری را طی می کردند، ، فرهاد جوان، پیروز و سربلند به عنوان شایسته ترین پذیرفته شد و آموزش هنر جویان را بدو سپردند. اندکی بعد فرهاد رهبری ارکستر مستقلی را در اداره کل هنرهای زیبا برعهده گرفت وهم زمان، به تحصیل در دانشگاه و تدریس هنر جویان موسیقی و آهنگسازی ادامه داد و آثاری ارزشمند و ماندنی از خود به
یادگار گذاشت. اما چنگالِ خونینِ و بی رحمِ سرنوشت فرود امد و در پی شبی شوم، پیکِ مرگ فرهاد را با خود برد و این جوان پرشور وهنرافرین، به بامدادی دیگر، به جهان چشم نگشود. درباره ی مرگ فرهاد، گمانه زنی ها شد اما هرگز کسی به درستی ندانست که فرهاد را چه پیش آمد! سالها گذشت و من برای آنکه خاکستر فراموشی را از نام و یاد و اثار این نابغه جوانمرگ کنار بزنم و برای حفظ باقی مانده !! آهنگ هایش، (زیرا دانستم که بخشی از انها در همان روزهای نخست پس از مرگ فرهاد از آرشیو اداره کل هنرهای زیبا به سرقت رفته وسپس به نام سارق منتشرو اجرا شده اند) برآن شدم تا کتابِ "نقش فرهاد" را همراه با نت های بیست و سه اثر ارزشمند باقی مانده او منتشر نمایم. این کتاب که با پیش گفتار زیبا و هنرمندانه آقای علیرضا میرعلی نقی آذین شده بود، در سالِ (١٣٩۰) یعنی پنجاه سال پس از مرگِ فرهاد ارژنگی، با باشندگی بسیاری از استادان موسیقی در فرهنگسرای ارسباران رو نمایی گردید. پس از این رویداد، برآن شدم تا دو اثر گرانبهای دیگری را که بازگوینده تلاش و توانمندی فرهاد بود در دسترس عاشقان هنر راستین بگذارم. فرهاد با نبوغ ذاتی و به خواستِ استادش، دو روایت ازهفت دستگاه موسیقی اصیل برای سازِ تار را به نت کشیده بود که روایت نخست از استاد علی اکبر خان شهنازی و روایت دوم از استاد " اقا حسینقلی خان" پدرِ استاد شهنازی بود. از یاد نبریم که فرهاد این کار بزرگ را تنها به یاری حافظه بی مانند و بدون بهرمندی از امکانات ضبط به انجام رسانیده است. پس برای انتشارانها دست به کار شدم و سرانجام دو کتاب با نت نویسی و دست خط خود فرهاد و به همت و یاری انتشاراتِ (سوره مهر) منتشر گردید. مرگ فرهاد برای استادش بسیار تلخ و جانگزا بود. به یاد می آورم در یکی از یادمان هایی که پس از مرگِ برادرم برگزار شد، استاد شهنازی، در حالی که می گریستند، گفتند: « این فرهاد ارژنگی نبود که مرد، این من بودم.»
زنده یاد استاد همایون خرم نیزبرایم نقل کردند: با فرهاد و گروهی از هنرمندان موسیقی آن روزگار، هرهفته ظهرهای دوشنبه ، در رستورانی در یکی از هتل های تهران جمع می شدیم و به گفت و گو در باره چگونگی پیش برد موسیقی اصیل می پرداختیم و فرهاد با عشقی سرشار، هربار از ایده های تازه و بدیعی سخن می گفت. فرهاد گذشته از موسیقی، در نگار گری نیز از نبوغ فطری شگفت انگیزی بر خوردار بود.اثار به جامانده اش که اغلب نیز نیمه کاره اند ، گواهی بر راستی این گفته می باشند.
بسیا ر سپاسگزارم. خانم ارژنگی ، در بسیاری از سروده های شما، شیفتگی و شورِ فراوانِ میهن پرستانه و حماسی به چشم می خورد. بفرمایید که این احساس از کجا سرچشمه گرفته است؟
به راستی نمی دانم ..! شاید ناخودآگاه، آرمان های پدررا دنبال می کنم. چون تمام کودکی و نوجوانی ام سرشار از یادبود هایی است که بوم زندگی ام را رنگ امیزی کرده اند.خاطراتی از تلاش خستگی ناپذیر پدر برای خلق یک اثر ملی، تاریخی، فرهنگی یا حماسی.... شاید هم انگیزه سرودن چکامه های این چنینی، ریشه در نیاز جامعه امروزمان داشته باشد. زیرا پیشرفت تند و شتاب آلود شگرد شناسی "تکنولوژی" در جهان، چون سیلابی نسل جوان ما را به دنبال خود می کشد و انان را ازشناخت ریشه های راستینشان دور می سازد و سم مرگبار بی هویتی را در کام انها می ریزد.
اکنون ایا می توانید اشاره ای گذرا به بعضی از اشعارتان داشته باشید؟
من برای سرایش هریک از چکامه های تاریخی یا پهلوانی ، درباره انها بسیار می خوانم و با اگاهی درست به سرودن می پردازم ودر این باره برخود سخت می گیرم . از میان بسیاری از چکامه ها یم به ارش کمانگیر، بابک خرم دین،اریو برزن، یعقوب لیث، ستارخان، پورسینا،گرد افرید، فردوسی،ایوان مداین، سرو کاشمر و هفت جشن بزرگ ایرانی، نوروز، تیرگان، مهرگان، یلدا، سده، اسفندگان و چهار شنبه سوری، اشاره و بسنده می کنم. ارزوی بزرگم آن است که جوانانِ سرزمینم را به ریشه های کهن و گران قدر این فرهنگ گرامی پیوند دهم و روح میهن پرستی را در انها زنده نگاه دارم.
خانم ارژنگی با سپاس فراوان از شما که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید، این گفتگو را با کلام شما به پایان می بریم . بفرمایید:
من هم از شما بانوی گرامی و از اندیشمندان و تلاشگرانِ بزرگوارِ"کتاب هفته" سپاس گزارم و پیشرفت روز افزونتان را ارزو دارم.
فرصتی به دست آمد تا بتوانم درباره خانواده کهنسال ارژنگی که در طول سالها تلاششان برای گسترش فرهنگ و هنر این سرزمین بوده است سخن بگویم.