(سروده بانو هما ارژنگی به یاد برادر هنرمندش، زنده یاد فرهاد ارژنگی)

 

تار شکسته نوای شوق تو چون شد
 تا د ل زارم ز غصه باز رهاند
در تن پر حسرتم امید بریزد
 در بر من نغمهء نشاط بخوا د

تار شکسته در آسمان دل من
 ظلمت شبهای بی ستارهء یلداست
می چکد اشکم به گونه های تب آلود
قطره گواهی ز بیکرانهء دریاست
تار شکسته ترانه خوان و بسوزان
دل سیهی را که یارت از تو جدا کرد
می نگرد بر نگاه مانده به راهت
با تو بگوید که هر چه کرد خدا کرد
چشم براهی که آن امید گریزان
 با تن تبدار و قلب مهر فروزش
با ز به این آشیانه پا بگذارد
پنجه کشد بر تو با محبت و سوزش
وای که منهم دلم شکسته و امشب
 منتظرم تا صدا ی تار بیاید
ماه درخشان آسمان امیدم
 از پس شبهای انتظار بیاید
آنکه به آغو ش میفشرد تنت را
 خفته در آغوش گور سرد و سیاهی
پر زده با بالهای بیگنه و پاک رفته به آن سرزمین که نیست گناهی
تار دل بینوا چو تار تو فرهاد
از غم مرگت گسست و گشت پریشان
چنگی شور آفرین و نغمه سرایم
 مُرد و نخیزد نوا ز کلبه ویران...